جدول جو
جدول جو

معنی تجلی گاه - جستجوی لغت در جدول جو

تجلی گاه
(تَ جَلْ لی)
تجلی کده. (ناظم الاطباء) :
هوای تاخت بر جان آه گردید
ولی چون شد تجلی گاه گردید.
محمد زمان راسخ (از آنندراج).
طپیدن ره ندارد در تجلی گاه حیرانی
توان گر پای تا سر اشک شد نتوان چکید اینجا.
بیدل (ایضاً).
و رجوع به تجلی کده شود
لغت نامه دهخدا
تجلی گاه
جلوه گاه، مظهر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجلس گاه
تصویر مجلس گاه
نشستنگاه، محل انجمن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ سَلْ لی)
جای دلنوازی و مکان تسلا. (ناظم الاطباء). از عالم تجلی گاه چنانکه در لفظ تسکین کده گذشت. (آنندراج). و رجوع به تسکین کده شود
لغت نامه دهخدا
(حَ / حِ لَ / لِ)
حجله خانه:
بحجله گاه زلیخا که بود یوسف زار
ببرقع مه کنعان که هست حسن آباد.
قسمیۀ عرفی شیرازی (از آنندراج).
یوسف که هست پیرهن عصمتش درست
آنجا که حجله گاه زلیخاست چاه اوست.
قسمیۀ عرفی شیرازی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ جَلْ لی کَ دَ)
تجلی گاه. (ناظم الاطباء). جایی که نور و روشنایی فراوان باشد. (ناظم الاطباء). آنجا که نور در آن تجلی کند:
تا دلم گشته تجلی کدۀ حسن چو شمع
آرزو جز قدمم سجده گهی نیست مرا.
خان آرزو (از آنندراج).
و رجوع به تجلی گاه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ جَلْ لی)
جایی که نور و روشنایی در آن فراوان باشد. جلوگاه نور. آنجا که در فروغ و روشنی همچون کوه طور بود هنگام تجلی نور الهی بر آن:
غنچه سان از دست برده غمزۀ خوبان مرا
هر تجلی زار چاک سینه صبح محشر است.
ملا بیخود جامی (از آنندراج).
صفحه را کلکم تجلی زارکرد از مطلعی
گر فروغش مطلع خورشید باشد چون سها.
شفیع اثر (ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ)
محل انجمن و محفل و مجمع. (ناظم الاطباء) ، بزمگاه. جای ضیافت و مهمانی:
می دینارگون چون آب حیوان باد بر دستت
که مجلس گاه تو خرم چو نزهتگاه رضوان شد.
امیرمعزی
لغت نامه دهخدا
(مُ صَلْ لا)
جای نماز. محل نماز گزاردن. مسجد یا جایی دیگر که در آن نماز خوانند. (از یادداشت مؤلف) : نقل است که دوازده سال روزگار شد تا بر کعبه رسید که در هر مصلی گاهی سجاده باز می افکند و دو رکعت نماز می کرد. (تذکرهالاولیای عطار). و رجوع به مصلی و مصلا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تسلی گاه
تصویر تسلی گاه
نوازگاه جایی که در آن تسلی یابند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجلس گاه
تصویر مجلس گاه
نشستگاه نشستنگه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جای گاه
تصویر جای گاه
مقام
فرهنگ واژه فارسی سره